اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مسمع

نویسه گردانی: MSMʽ
مسمع. [ م َ م َ ] (ع اِ) سوراخ گوش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مِسمَع. و رجوع به مسمع شود. || گوش . ج ، مَسامع. (دهار). مِسمَع. و رجوع به مسمع شود. || جائی که از آنجای شنیده میشود: هو منّی بمرأی و مسمع؛ جائی است که می بینم او را و می شنوم سخن او را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). محل شنیدن . جائی که در آن شنوند. برابر مرأی . (یادداشت مرحوم دهخدا) :
مسمع او آن دو پاره استخوان
مدرکش دو قطره خون یعنی جنان .

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
مسما. [ م ُ س َم ْ ما ] (ع ص ) رسم الخطی از مسمی . نامیده شده . خوانده شده . ملقب . (ناظم الاطباء) : آسمان در حرم کعبه کبوتردار است که ز امنش ...
بی مسمّا، یا بی مسمّی. بصورت لغوی، آنچه اسم و یا لقبی ندارد. این واژه که بر گرفته شده از واژهٌ مسمّا می باشد، به اسمی اطلاق میشود که غلط استعمال می شو...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.