اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مسور

نویسه گردانی: MSWR
مسور. [ م ِس ْ وَ ] (ع اِ) تکیه جای چرمین . (منتهی الارب ). متکای چرمین . (ناظم الاطباء). بالش از پوست . و رجوع به مسورة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
مسور. [ م َ ] (ع ص ) پاسپرده . طریق مسور، راه پاسپرده . (منتهی الارب ذیل «س ی ر») (ناظم الاطباء): رجل مسور به ؛مرد رفته در آن راه . (منتهی...
مسور. [ م ُ س َوْ وَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از تسویر. زینت کرده شده با دست برنجن . (ناظم الاطباء). یاره بر دست نهاده . (منتهی الارب ). دستبند د...
مسور. [ م ِس ْ وَ ] (اِخ ) ابن مَخْرمةبن نوفل بن اهیب القرشی الزهری ، مکنی به ابوعبدالرحمن و متولد سال دوم و مقتول به سال 64 هَ .ق . از ف...
مصور. [ م َ ] (ع اِ) ماده بز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (ص ) ناقه ٔ کم شیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ناقه که شیرش...
مصور. [ م ُ ] (ع اِ) ج ِ مِصْر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به مصر شود.
مصور. [ م ُ ص َوْ وِ ] (ع ص ) صورت کننده . (از منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی ). ج ، مصورون . || آفریننده . (از منتهی الارب ) ...
مصور. [ م ُ ص َوْ وِ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . واهب الصور : گر از راست کژّی نباید که آیدچرا هست کرده مصور مصوَّر؟ ناصرخسرو.فزونی و ...
مصور. [ م ُ ص َوْ وِ ] (اِخ ) مشهدی حاجی علی قلیخان ، فرزند حاجی رضاقلی . در تهران به سال 1227 هَ . ق . متولد شد. غالباً در مشهد تحصیل علم نقاش...
مصور. [ م ُ ص َوْ وِ ] (اِخ ) میر سیدعلی ، پسر میر مصور. از شعرای قرن دهم هجری است . نقاش و مصوری توانا و هنرمند بود. به سبب رنجش از عراق به...
مصور. [ م ُ ص َوْ وَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از تصویر. || نقاشی شده و دارای صورت و شکل . (ناظم الاطباء). نقش شده . به نقش . نگاشته . تصویرشده . به...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.