اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مشتاق

نویسه گردانی: MŠTAQ
مشتاق . [ م ُ ] (ع ص ) (از «ش و ق ») آزمند چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آرزومند. (مهذب الاسماء). آزمند به چیزی . آرزومند. و بسیار مایل و راغب و طالب و دارای شوق . (ناظم الاطباء). خواهان :
سمن بوی آن سر زلفش که مشکین کرد آفاقش
عجب نی ار تبت گردد ز روی شوق مشتاقش .

منوچهری .


شتاب کن در ارسال جواب این نبشته بسوی امیرالمؤمنین ، چرا که مشتاق است و خواهان . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 314). صدر وزارت مشتاق است تا آن کس که سزاوار او گشته است ... بزودی اینجا رسد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 375).
نه نه مشتاقان از صبح و ز شام آزادند
که دل از هرچه دو رنگ است شکیبا بینند.

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 96)


از شراره ٔ آه مشتاقان دل
آتش عنبرفشان برکرد صبح .

خاقانی .


ز بی نوایی مشتاق آتش مرگم
چو آن کسی که به آب حیات شد مشتاق .

خاقانی .


در این دریا یکی درّ است و من مشتاق آن درّم
ولی کس کو که در جوید که فرمانش نمی بینم .

عطار.


یکی دوستی را زمانها ندیده بود گفت کجایی که مشتاق بوده ام . (گلستان ). پس بوسیله ٔ این فضیلت دل مشتاقان صید کند. (گلستان ).
خون دل عاشقان مشتاق
در گردن دیده ٔ بلاجوست .

سعدی .


ترا آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی
که شادی جهانگیری غم لشکر نمی ارزد.

حافظ.


نصرت خواجه منتظر و مشتاق خدمت شمایند. (انیس الطالبین ص 210).
- مشتاق شدن ؛ آرزومند شدن . بسیار مایل شدن :
عاشقان کل نه این عشاق جزو
ماند از کل هرکه شد مشتاق جزو.

مولوی (مثنوی چ خاور ص 56).


چون رسول روم این الفاظ تر
در سماع آورد شد مشتاق تر.

مولوی .


گفتم ببینمش ، مگرم درد اشتیاق
ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم .

سعدی .


مشتاق شد بدانکه به صورت نوعی باقی بود... (مصنفات باباافضل ص 409).
- || عاشق شدن . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
مشتاق . [ م ُ ] (اِخ ) ملا حسین . از ولایت شیراز است و هم در آنجا به قصه خوانی میگذرانید. این رباعی از او به نظر رسیده :هر لحظه ز من روایتی ...
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: یوبان yubān، آرزومند ārezumand (دری) کاماک kāmāk (سغدی)***فانکو آدینات 09163657861
مشتاق وار. [م ُ ] (ق مرکب ) مشتاق مانند. آرزومندانه : گفت روزی میشدم مشتاق وارتا ببینم در بشر انوار یار.مولوی (مثنوی چ خاور ص 169).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
مشتاق اصفهانی . [ م ُ ق ِ اِ ف َ ] (اِخ ) میر سیدعلی مشتاق . در حدود سال 1101 هَ .ق . / 1689 م . در اصفهان زاده شده و به سال 1171 هَ .ق . در ه...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.