مشتبه . [ م ُ ت َ ب ِه ْ ]
۞ (ع ص ) مشکل و نامعلوم . درهم . مبهم . مشکوک . پوشیده . در اشتباه . نامعلوم . (از ناظم الاطباء). مشکل . ملتبس . کار پوشیده . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا)
: آنگاه گفت که حق آن است که شبهت را بردارد از مشتبه . (جامع الحکمتین ص
114).
حجت خسرو به خصم تیغ بگوید از آنک
حق که نه با حجت است مشتبه و عاطل است .
عماد شهریاری .
|| (اصطلاح درایه ) حدیثی است که مراجعه کننده در سند آن اشتباه کرده و یکی از روات را دیگری تصور کند مثل اینکه محمدبن احمد را مثلاً احمدبن محمد خیال کرده و یا ابوبصیر یحیی را ابوبصیر لیث پندارد. و این غیر از متشابه است . || شبیه به هم . متشابه
: و جنات من أعناب و الزیتون و الرمان مشتبهاً و غیرمتشابه . (قرآن
99/6).