مشوش
نویسه گردانی:
MŠWŠ
مشوش . [ م َ ] (ع اِ) (از «م ش ش ») دستارچه ٔ دست . (منتهی الارب ). دستمال و هر چیزی که بدان دست را پاک کنند. (ناظم الاطباء). دستار خوان . (مهذب الأسماء). دستمال و آنچه بدان دست را پاک کنند از مندیل و مانند آن و یقول : اعطنی مشوشا امش به یدی ، و اراده ٔ مندیل یا چیز کنند که دست را بدان مالند. (از اقرب الموارد). دستمال . دستارچه . (یادداشت مؤلف ).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
مشوش . [ م ُ ش َوْ وِ ] (ع ص ) پریشان کننده . (غیاث ). آمیزنده و پریشان کننده ٔ کار. (از محیطالمحیط) (ازاقرب الموارد). و رجوع به تشویش و ماده ٔ ...
مشوش . [ م ُ ش َوْ وَ ] (ع ص ) پریشان کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). شوریده کار و پریشان کرده شده . آشفته و پریشان و مضطرب و سرگردان و بی آرام و...
مشوش . [ م ُ ] (اِ) روغن آمیخته باسپیده ٔ تخم مرغ . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آشفته، آتشپا، بی تاب، پریشان، شَمیده، شیباندل، ناآرام، سرگشته، شوریده، نا آرام، دل نگران (دری) آیز āyoz (مانوی) ...