مصالة
نویسه گردانی:
MṢAL
مصالة. [ م ُ / م َ ل َ ] (ع اِ) آب که از پنیر برآید از فشردن بعد پختن . (منتهی الارب ماده ٔ م ص ل ). آبی که از پنیر برآید بواسطه ٔ فشردن . (ناظم الاطباء). || آب که از سوزمه یعنی ماست بیرون تراود. (منتهی الارب ). آبی که از ماست برون تراود. (ناظم الاطباء). || آنچه از خم و زخم بزهد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مایع سفید یا زرد رنگ که از جراحت تراوش کند.
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
مصالة. [ م َ ل َ ] (ع مص ) حمله کردن بر حریف خود و زیادتی نمودن . (منتهی الارب ماده ٔ ص ول ) (آنندراج ). صول . صیال . صولان . (منتهی الارب ).ص...
مصالة. [ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن حبوس مکناسی . امیر بربری در نیمه ٔدوم قرن سوم هجری . وی همه ٔ قبایل بربر را به زیر سلطه ٔ خویش درآورد و در است...
مصالح . [ م َ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ مصلحة. نیکیها. (منتهی الارب ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). ج ِ مصلحت به معنی صلاح و خیر کار. آنچه موجب آسایش و سود...
مصالح . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) آنکه مصالحه کند. مصالحه کننده . سازش کننده . (از یادداشت مؤلف ). || (اصطلاح حقوق ) آنکه مالی یا حقی را به دیگری...
مثالة. [ م َ ل َ ] (ع مص )فاضل شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). افضل و افزون و گرامی شدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ...
مسالة. [ م َ ل َ ] (ع اِمص ) درازی روی که خوش نماید. (منتهی الارب ). درازی صورت همراه با زیبائی و حسن . (اقرب الموارد).
مصالحmasāleh معنی ۱. [جمعِ مصلَحَة] = مصلحت ۲. [مجاز] چیزهایی که برای انجام کاری یا ساختن چیزی لازم است. ۳. [مقابلِ مفاسد] [قدیمی] امور شایسته و خوب. ...
مسألة. [ م َ ءَ ل َ ] (ع مص ) خواستن . (منتهی الارب ) (المصادر زوزنی ). طلب کردن و استدعا نمودن . (اقرب الموارد). || کسی را پرسیدن . (المصادر ...
مثاله . [ م ِ ل َ / ل ِ ] (اِ) ۞ فرمان پادشاهی و منشور. (غیاث ).
مثعلة. [ م َ ع َ ل َ ] (ع ص ) ارض مثعلة؛ زمین روباه ناک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). پر از روباه و روباه ناک . (ناظم الاط...