اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مصالح

نویسه گردانی: MṢALḤ
مصالح . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) آنکه مصالحه کند. مصالحه کننده . سازش کننده . (از یادداشت مؤلف ). || (اصطلاح حقوق ) آنکه مالی یا حقی را به دیگری صلح کند و واگذارد اعم از آنکه معوض باشد یا غیرمعوض . آنکه طرف ایجاد عقد صلح واقع گردد. کسی که مالی یا امری را به دیگری واگذار کند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
مصالح . [ م َ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ مصلحة. نیکیها. (منتهی الارب ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). ج ِ مصلحت به معنی صلاح و خیر کار. آنچه موجب آسایش و سود...
مصالحmasāleh معنی ۱. [جمعِ مصلَحَة] = مصلحت ۲. [مجاز] چیزهایی که برای انجام کاری یا ساختن چیزی لازم است. ۳. [مقابلِ مفاسد] [قدیمی] امور شایسته و خوب. ...
مصالح گو. [ م َ ل ِ ] (نف مرکب ) مصالح گوی . مصلحت گوی . ناصح . اندرزگوی . که خیر و مصلحت کسان گوید : سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی به عمل کا...
مصالح دار. [ م َ ل ِ ] (نف مرکب ) خوراکی که دارای مصالح بود. || آنکه دارای مصالح بنایی باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به مصالح شود.
گرم مصالح از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد Garam Masala.JPG گراماسالا یا گرمصالح یا مَصالح گرم (به انگلیسی: garam masala) (به هندی: गरम मसाला) گونه‌ای طعم...
مصالح شناس . [ م َ ل ِ ش ِ ] (نف مرکب ) که تشخیص نیک و بد تواند داد. که خیر و صلاح تواند تمیز و تشخیص کرد : با پدرزن نمود قصه ٔ خویش کای مصال...
مصالح گزار. [ م َ ل ِ گ ُ ] (نف مرکب ) مصلحت گزار. (ناظم الاطباء). و رجوع به مصلحت گزار شود.
مصالح واژه ای عربی و ساختمانی پارسی است؛ و پارسی جایگزین این است: ایشتاکا ïŝtâkâ (سنسکریت: ïŝtakâ) **** فانکو آدینات 09163657861
مصالة. [ م َ ل َ ] (ع مص ) حمله کردن بر حریف خود و زیادتی نمودن . (منتهی الارب ماده ٔ ص ول ) (آنندراج ). صول . صیال . صولان . (منتهی الارب ).ص...
مصالة. [ م ُ / م َ ل َ ] (ع اِ) آب که از پنیر برآید از فشردن بعد پختن . (منتهی الارب ماده ٔ م ص ل ). آبی که از پنیر برآید بواسطه ٔ فشردن . (نا...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.