مصور
نویسه گردانی:
MṢWR
مصور. [ م ُ ص َوْ وِ ] (اِخ ) میر سیدعلی ، پسر میر مصور. از شعرای قرن دهم هجری است . نقاش و مصوری توانا و هنرمند بود. به سبب رنجش از عراق به هندوستان رفت و در خدمت جلال الدین اکبر به مراتب عالی رسید. بین او و غزالی مشهدی شکرآبی پیدا شد و یکدیگررا هجو کردند. شعر نیکو می گفت و بیت زیر از اوست :
صبحدم خار دم از همدمی گل می زد
ناخنی بردل صدپاره ٔ بلبل می زد.
(از ترجمه ٔ مجمعالخواص ص 97) (از فرهنگ سخنوران ).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
مسور. [ م ِس ْ وَ ] (ع اِ) تکیه جای چرمین . (منتهی الارب ). متکای چرمین . (ناظم الاطباء). بالش از پوست . و رجوع به مسورة شود.
مسور. [ م ِس ْ وَ ] (اِخ ) ابن مَخْرمةبن نوفل بن اهیب القرشی الزهری ، مکنی به ابوعبدالرحمن و متولد سال دوم و مقتول به سال 64 هَ .ق . از ف...