اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مض

نویسه گردانی: MḌ
مض . [ م َض ض ] (ع مص ) اندوه مند گردانیدن : مضه الشی ٔ مضاً و مضیضاً؛ اندوه مند گردانید او را آن چیز. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || سوختن اندوه و خشم دل را. (زوزنی ). سوخته شدن دل از اندوه و خشم و غضب . (تاج المصادر بیهقی ). || سوزانیدن : مض الخل فاه ؛ سوخت سرکه دهن او را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) (ناظم الاطباء). || مکیدن ، یا سخت مکیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به درد آوردن جراحت . (المصادر زوزنی ). سوزانیدن جراحت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد): مضه الجرح ؛ سوزانید او را جراحت و به درد آورد. (ناظم الاطباء). || مض الکحل العین مضاً؛ سوختن سرمه چشم را و رنجانیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
مز. [ م ُزز ] (ع ص ) ترش و شیرین . آنچه که طعمش بین ترش و شیرین باشد. میخوش مزه . (منتهی الارب ) (برهان ). مَلَس . (یادداشت به خط مرحوم د...
کوره مز. [ رِ م َ ] (اِ) شیر مخلوط با دوغ و گورماست . (ناظم الاطباء). غذایی از شیر و ماست . (از اشتینگاس ).
گوله مز. [ ل َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نازلو بخش حومه شهرستان ارومیه .واقع در 8000 گزی شمال خاوری ارومیه و 5000گزی شمال شوسه ٔ ارومی...
نرزه مز. [ ن َ زِ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش سلدوز شهرستان ارومیه ، در 12هزارگزی مغرب نقده و 5هزارگزی جنوب غربی راه نقده ب...
دندان مز. [ دَ م َ ] (اِ مرکب ) شیرینی و میوه ای را گویند که بعد از طعام خورند. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرا) (از ناظم الاطباء). د...
رمان مز. [ رُم ْ ما ن ِ م ُزز ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) انار میخوش . انار ترش و شیرین . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (مخزن الادویه ). صاحب مخزن الادو...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.