مضمضة
نویسه گردانی:
MḌMḌ
مضمضة. [ م َ م َ ض َ ] (ع مص ) آب در دهان جنبانیدن . شستن دهان را به آب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جنبانیدن آب در جمله ٔ دهان . (تاج المصادر بیهقی ). آب در دهان جنبانیدن . (آنندراج ). آب در دهان جنبانیدن و شستن دهان را به آب . شستشوی دهان با آب و مانند آن . (ناظم الاطباء). گردانیدن آب در دهان و شست و شوی آن را. گردانیدن آبی یا مایعی دیگر در دهان برای شست و شوی دهان و دندانها. گردانیدن آب در دهان بی فرو بردن . گردانیدن آب خارجی دردهان . غرغره کردن . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || شستن آوند و جز آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شستن ظرف و جز آن را. (ناظم الاطباء). || ما مضمضت عینی بنوم ؛ ای ما نمت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد)؛ یعنی نخوابیدم . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
مظمظة. [ م َ م َ ظَ ] (ع مص ) جنبیدن و نادیدن چیز آونگان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط).
مذمذة. [ م َ م َ ذَ ] (ع مص ) دروغ گفتن . (منتهی الارب ). کذب . (از متن اللغة) (اقرب الموارد).
مزمزة. [ م َ م َ زَ ] (ع مص ) جنبانیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).- مزمزه کردن ؛ حرکت دادن . (یادداشت به خط م...
مزمزه . [ م َ م َ زَ / زِ ] (اِمص مرکب ) (در تداول عامه ) ۞ چشش . مخفف مزه مزه .- مزمزه کردن ؛ مخفف مزه مزه کردن . چشیدن غذا و جز آن .