اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

معل

نویسه گردانی: MʽL
معل . [ م َ ع ِ ] (اِ) نامی است که در کتول به کرم البری ۞ دهند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 244 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
اندک مال . [ اَ دَ ] (ص مرکب ) بی بضاعت و فقیر و تهی دست . (ناظم الاطباء).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
مال کنگنی بفتح میم و الف و لام و فتح کاف و سکون نون و کاف فارسی و کسر نون و با لغت هندی است ماهیت ان تخم نباتی است هندی و نبات آن را یک ساق و یا دو سا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
تریاک مال . [ ت َ / ت ِرْ ] (نف مرکب ) تریاک سای . کسی که تریاک را لوله می کند برای فروش . (ناظم الاطباء).
دندان مال . [ دَ ] (اِمرکب ) مسواک . (منتهی الارب ). دندان شویه . دندان آپریز.دندان سای . مسواک . (یادداشت مؤلف ): سواک ؛ چوب دندان مال . (منتهی ...
رأس مال . [ رَءْ س ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رأس المال . اصل سرمایه : به سوزیان معانی کند خرید و فروخت که رأس مال کمال است سوزیانش ...
مآل اندیش . [ م َ اَ ] (نف مرکب ) عاقیت اندیش و بابصیرت . (ناظم الاطباء). آخربین . مآل بین . عاقبت بین . دوراندیش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
قرثعة مال . [ ق َ ث َ / ق ِث ِ ع َ ت ُ ] (ع اِ مرکب ) نیکو سیاست کننده ٔ رعیت و اصلاح کننده ٔ امور آنان . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || نیکو ...
مال خورده . [ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) عاملی که در اموال دیوان تصرفات بی وجه و غاصبانه کرده . (فرهنگ فارسی معین ) : بدان مثال ک...
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۲ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.