اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

معن

نویسه گردانی: MʽN
معن . [ م َ ] (اِخ ) ابن زائدةبن عبداﷲ شیبانی ، مکنی به ابوالولید (متوفی به سال 151 هَ . ق .). از بخشندگان معروف عرب و یکی از فصحای شجاع بود. در بخشندگی چون حاتم طائی بدو مثل زنند. عصر اموی و عباسی را درک کرد. در آغاز با اکرام و اعزاز در ولایات رفت و آمد داشت و چون کار خلافت بر عباسیان قرار گرفت منصور وی را خواست و او پنهان شد و چون جنگ هاشمیه پیش آمد و گروهی از مردم خراسان بر منصور شوریدند و با او به جنگ پرداختند، معن در این جنگ شرکت کرد و در پیشاپیش منصور با رشادت جنگ کرد و آنان را از اطراف منصور پراکنده ساخت . منصور پس از این واقعه وی را گرامی داشت و امارت سیستان را به او واگذار کرد و معن مدتی در سیستان اقامت گزید و در آنجا به ناگهان کشته شد. شاعران را درباره ٔ او مراثی و مدایحی است . (از علام زرکلی ج 3 ص 1059). و رجوع به معن زائده و وفیات الاعیان چ محمد محیی الدین عبدالحمید ج 4 صص 331-340 و تاریخ سیستان ص 143 و کامل ابن اثیر ج 5 ص 287 شود :
ناخنی از معن و جعفر کم نکردی فضل از آنک
فضله ٔ هر ناخنت را معن و جعفر ساختند.

خاقانی .


هر ناخنیش معن و هر انگشت جعفری است
پس معن جود چون نهم و جعفر سخاش .

خاقانی .


نه ناخن رسد خون دل بحرو کان را
که هر ناخنش معن و نعمان نماید.

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
معن . [ م َ ] (ع ص ، اِ) دراز. || کوتاه . || اندک . || بسیار. || سهل و آسان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)....
معن . [ م ِ ع َن ن ] (ع ص ) آنکه در کار بیفایده و نامقصود درآید و در هر چیز پیش گردد و دخل نماید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد)....
معن . [ م ُ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ مَعین .(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به معین شود.
معن . [ م َ ] (اِخ ) شاعری از عرب . دیوان او را ابوسعید سکری و اصمعی و ابوعمرو شیبانی گرد کرده اند. (ابن الندیم ).
معن . [ م َ ] (اِخ ) ابن اوس بن نصربن زیاد مزنی (متوفی به سال 63 هَ . ق .). شاعری فحل است که جاهلیت و اسلام را درک کرد. درباره ٔ گروهی ...
معن . [ م َ ] (اِخ ) ابن حاتم . سومین از بنی حمدان در صنعا از 504 تا حدود 10 هَ . ق . (از طبقات سلاطین اسلام ص 84).
معن . [ م َ ] (اِخ ) ابن عدی الاوسی انصاری ، از صحابه و برادر عاصم است . در حرب یمامه به خلافت ابوبکر شهید شد. و رجوع به تاریخ گزیده ص 234...
معن زائده . [ م َ ن ِ ءِ دَ ] (اِخ ) معن بن زائده : در جود بر زیادتی از معن زائده وز فضل فضل داری بر فضل برمکی . سوزنی .نه معن زائده ای کز...
ابن معن طائی . [ اِ ن ُ م َ ن ِ ] (اِخ ) مردی از قدماء جاهلیت موسوم به ثوب ، و او جدّ عمروبن المسیح بن کعب است .
مان . (اِ) خانه را گویند و نیز خان و مان اتباع است . (لغت فرس اسدی چ اقبال ، ص 397). به معنی خانه باشد که عربان بیت خوانند. (برهان ). خا...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.