اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مغتنم

نویسه گردانی: MḠTNM
مغتنم . [ م ُ ت َ ن َ ] (ع ص ) غنیمت شمرده شده ۞ و هر چیز گرانمایه که به آسانی دستیاب نشود و هر چیز با قدر و قیمت و نفیس . (از ناظم الاطباء). غنیمت پنداشته شده . (غیاث ) (آنندراج ) :
غصه مفزای سران را به ستیز
خاصه کانفاس سران مغتنم است .

خاقانی .


گفت دختر ای پدرخدمت کنم
هست پندت دلپذیر و مغتنم .

مولوی .


برد او را پیش عزی کاین صنم
هست در اخبارغیبی مغتنم .

مولوی .


من به ربع عشر آن ای مغتنم
مرد شاعر را خوش و راضی کنم .

مولوی .


- مغتنم پنداشتن ؛ مغتنم دانستن . (ناظم الاطباء). رجوع به ترکیب بعد شود.
- مغتنم داشتن ؛ غنیمت دانستن . غنیمت شمردن : به انواع مبرتش مخصوص گرداند و حسن الحضور او را مغتنم دارد. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 272). و رجوع به ترکیب بعد شود.
- مغتنم دانستن ؛ قدر دانستن . هرچیز با قدر و بها را مغتنم پنداشتن . (ناظم الاطباء).
- مغتنم شمردن ؛ غنیمت شمردن . غنیمت پنداشتن :
بی حاصلی نگر که شماریم مغتنم
از عمر آنچه صرف خور و خواب می شود.

صائب .


|| غنیمت گرفته شده . (غیاث ) (آنندراج ). || هرچیز که بی دسترنج به دست آید و هر چیز مفت و رایگان و هر چیز که آن را مفت پندارند. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
مغتنم . [ م ُ ت َ ن ِ ] (ع ص ) غنیمت شمارنده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اغتنام شود. || دارای ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.