مغل . [ م َ غ َ ] (ع مص ) دردگین گردیدن شکم ستور از خوردن گیاه با خاک
۞ . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || شیر دادن زن بچه را با بارداری . || تباه شدن چشم کسی . (از منتهی الارب ) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ)چرک که در گوشه ٔ چشم گرد آید. (از اقرب الموارد).