اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مفلق

نویسه گردانی: MFLQ
مفلق . [ م ُ ف َل ْ ل َ ] (ع ص ) شفتالوی خشک کرده ٔ دانه بیرون آورده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و در مصباح گوید همچنین است زردآلوو جز آن هرگاه که از هسته جدا شده و خشک گردیده باشد و اگر خشک نشده باشد آن را فُلّوق گویند. (از اقرب الموارد). کشته ٔ دانه بیرون کرده . (بحر الجواهر). || شکافته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
مفلق . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) آنکه شعر نیکو گوید. (مهذب الاسماء) (دهار). شاعر سخن شگفت و عجیب آورنده . (منتهی الارب ). شاعری که سخن شگفت و عجیب...
مفلق . [ م ُ ل ِ ] (اِخ ) تخلص میرزا محمدعلی طهرانی ، ملقب به فخرالادباء. از اجله ٔ ادبا و شعرای معاصر فتحعلی شاه قاجار که تا اوایل سلطنت ناصر...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.