مقابل
نویسه گردانی:
MQABL
مقابل . [ م ُ ب َ ] (ع ص ) رجل مقابل مُدابَر؛ مردی نیک گوهر. (مهذب الاسماء). رجل مقابل ؛ مرد گرامی از جانب مادر و پدر. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).کریم النسب از جانب پدر و مادر و در اساس گوید: رجل مقابل مدابر؛ مرد کریم الطرفین . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
مقابل . [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) روبارو، و با لفظ شدن و کردن و افتادن و داشتن با چیزی مستعمل . (آنندراج ). روباروی و مواجه . (ناظم الاطباء). روبرو. ...
رو به رو (دری) اِسپران esparān (اوستایی: sparana) پینامسا pināmsā (سغدی: penamsā)***فانکو آدینات 09163657861
مقابل کوب . [ م ُ ب ِ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) چیزی که مقابل خود را از روی بلندی یا خوبی پست سازد. (آنندراج ). قلعه ای که در مقابل قلعه سازند...
باد مقابل . [ دِ م ُ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) باد موافق . رجوع به باد و باد موافق شود.
پنج مقابل . [ پ َ م ُ ب ِ ] (اِ مرکب ) پنج برابر.
عدم مقابل . [ ع َ دَ م ِ م ُ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مسبوقیت زمانیات را به عدم زمان عدم مقابل گویند در مقابل عدم مجامع و بالجمله عد...
مقعبل . [ م ُ ق َ ب َ ] (ع ص ) رجل مقعبل القدمین ؛ مرد سخت دور گذارنده پیش پای را از همدیگر در رفتار. (منتهی الارب ). مردی که در رفتن پیش پ...