اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مقعبل

نویسه گردانی: MQʽBL
مقعبل . [ م ُ ق َ ب َ ] (ع ص ) رجل مقعبل القدمین ؛ مرد سخت دور گذارنده پیش پای را از همدیگر در رفتار. (منتهی الارب ). مردی که در رفتن پیش پایها را از هم سخت دور می گذارد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
مقابل . [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) روبارو، و با لفظ شدن و کردن و افتادن و داشتن با چیزی مستعمل . (آنندراج ). روباروی و مواجه . (ناظم الاطباء). روبرو. ...
مقابل . [ م ُ ب َ ] (ع ص ) رجل مقابل مُدابَر؛ مردی نیک گوهر. (مهذب الاسماء). رجل مقابل ؛ مرد گرامی از جانب مادر و پدر. (منتهی الارب ) (از آن...
رو به رو (دری) اِسپران esparān (اوستایی: sparana) پینامسا pināmsā (سغدی: penamsā)***فانکو آدینات 09163657861
مقابل کوب . [ م ُ ب ِ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) چیزی که مقابل خود را از روی بلندی یا خوبی پست سازد. (آنندراج ). قلعه ای که در مقابل قلعه سازند...
باد مقابل . [ دِ م ُ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) باد موافق . رجوع به باد و باد موافق شود.
پنج مقابل . [ پ َ م ُ ب ِ ] (اِ مرکب ) پنج برابر.
عدم مقابل . [ ع َ دَ م ِ م ُ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مسبوقیت زمانیات را به عدم زمان عدم مقابل گویند در مقابل عدم مجامع و بالجمله عد...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.