مقرض
نویسه گردانی:
MQRḌ
مقرض . [ م ِ رَ ] (ع اِ) گاز. آلتی که بدان طلا و نقره برند. مِفْرَص . (زمخشری ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
مغرز. [ م ُ رِ ] (ع ص )واد مغرز؛ رودبار یزناک ۞ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رودباری که در آن گیاه غرز باشد که قسمی است از ثمام و بدترین ...
مغرز. [ م َ رَ] (ع اِ) محل بیضه نهادن ملخ . (از اقرب الموارد).
(maqrez یکی از ستارگان خرس بزرگ) این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: اتری átri (سنسکریت) **** فانکو آدینات 09163657861