ملک
نویسه گردانی:
MLK
ملک . [ م َ ] (ع مص ) بازداشتن ولی زن را از نکاح . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خمیر سخت و نیکو کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). نیک سرشتن آرد. (المصادر زوزنی ): ملک العجین ملکاً؛ نیکو خمیر شد و سخت خمیر گردید. (ناظم الاطباء). || توانا گردیدن و قادر شدن بچه آهو بر پیروی مادر. (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد): ملک ولد الظبی امه ؛ توانا گردید بچه آهو و قادر شد بر پیروی مادر خود. (ناظم الاطباء). || ملک علی الناس امرهم ؛ پادشاه مردم شد و متولی امور ایشان گشت . (ناظم الاطباء). ملک علی فلان امره ؛ مستولی بر امر فلان گردید. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۸۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
ملک آباد. [ م َ ل ِ ] (اِخ ) دهی از بخش دره شهر است که در شهرستان ایلام واقع است و 113 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
ملک آباد. [ م َ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میربیگ است که در بخش دلفان شهرستان خرم آباد واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ا...
ملک آباد. [ م َ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حسنونداست که در بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد واقع است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ای...
ملک آباد. [ م َ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان دره صیدی است که در بخش اشترینان شهرستان بروجرد واقع است و 270 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی...
ملک آباد. [ م َ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بربرود است که در بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع است و 317 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ای...
ملک آباد. [ م َ ل ِ ] (اِخ ) قریه ای است در پنج فرسنگی بیشتر میان جنوب و مشرق جشنیان . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
ملک آباد. [ م َ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کربال است که در بخش زرقان شهرستان شیراز واقع است و 204 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران...
ملک آباد. [ م َ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کام فیروز است که در بخش اردکان شهرستان شیراز واقع است و 117 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ا...
ملک آباد. [ م َ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان رودآب است که در بخش فهرج شهرستان بم واقع است و 265 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج...
ملک آباد. [ م َ ل ِ ] (اِخ ) دهی از حومه ٔبخش بمپور است که در شهرستان ایرانشهر واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)...