اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ملک

نویسه گردانی: MLK
ملک . [ م ِ ](ع اِ) ملک [ م ُ / م ِ ] . رجوع به همین کلمه شود.
- ملک یمین ؛ (اصطلاح فقه ) به معنی کنیز و غلام چه یمین در لغت به معنی غلبه است و غلام و کنیز از غلبه ٔ اسلام می آیند... مجازاً غلام و کنیز زرخرید رانیز ملک یمین گویند. (غیاث ) (آنندراج ). عبد. اَمَة.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
|| (اصطلاح منطق ) یکی از مقولات عشرو آن هیأتی است که حاصل شود هرچیزی را به سبب نسبت چیزی که محیط باشد بدو و منتقل شود به انتقال او. (نفایس الفنون ). هیأتی است عارض بر شی ٔ به سبب چیزی که محیط بدان است و به انتقال آن منتقل شود و آن را جِدَه و قنیه نیز نامند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). یکی از مقولات نه گانه ٔ عرض است و هیأتی است حاصل برای جسم به سبب احاطه ٔ جسمی دیگر که منتقل شود به انتقال جسم محاط مانند هیأتی که حاصل می شود برای جسم به سبب تقمص و تعمم . (از فرهنگ علوم عقلی سجادی ). و رجوع به جده و کشاف اصطلاحات الفنون شود. || (اصطلاح فقه ) در اصطلاح فقها ملک بر چهار قسم است : 1- ملک عین . 2- ملک منفعت . 3- ملک انتفاع . 4- ملک ملک که ملک ان یملک باشد. (از فرهنگ علوم عقلی سجادی ). و رجوع به همین مأخذ شود. || راه راست . (غیاث ) (آنندراج ). || هیأتی که از جامه پوشی حاصل شود و گاهی مجازاً به معنی جامه آید. (غیاث ) (آنندراج ). || (مص ) مالک چیزی شدن . (غیاث ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۸۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۲ ثانیه
جام ملک شرق . [ م ِ م َ ل ِ ک ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پیاله ٔ پادشاه شرق . || کنایه از قرص آفتاب .
دلبر ملک باقر. [ دِب َ رِ م َ ل ِ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خواشید، بخش ششتمد، شهرستان سبزوار. آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه ...
جَهانْ‌مَلِک خاتون دختر جلال الدین مسعودشاه اینجو، شاهدخت و بانوی شاعر ایرانی است که در نیمه دوم سده هشتم هجری می‌زیست. او هم دوره با حافظ و عبید زاکا...
جَهانْ‌مَلِک خاتون دختر جلال الدین مسعودشاه اینجو، شاهدخت و بانوی شاعر ایرانی است که در نیمه دوم سده هشتم هجری می‌زیست. او هم دوره با حافظ و عبید زاکا...
قاسم دولت ملک . [ س ِ م ِ دَ ل َ ؟ ] (اِخ ) یکی از اکابر که از طرف میرزا یادگار محمد بامداد پادشاه آذربایجان و عراق منصب امارت داشت . (حبیب ...
ماه ملک خاتون . [ م َ ل ِ ] (اِخ ) دختر سلطان سنجر که در حباله ٔ نکاح سلطان محمودبن محمدبن ملکشاه بود. این دختر در حیات سلطان سنجر درگذشت ...
حسن ملک النحاة. [ ح َ س َ ن ِ م َ ل ِ کُن ْ ن ُ ] (اِخ ) ابن صافی بن عبداﷲبن نزار بغدادی شافعی مکنی به ابونزار (489 - 568 هَ . ق .). چهل سال ...
بسونج ملک آغا. [ ] (اِخ ) نام یکی از خواتین و سراری امیرتیمور گورکان . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 جزء 3ص 542 شود.
ملک العادل ثانی . [ م َ ل ِ کُل ْ دِ ل ِ ] (اِخ ) (الَ...) سیف الدین ابوبکربن اسماعیل بن سیف الدین ابوبکر الملک العادل ایوبی پنجمین از سلاطین...
زنگنه ٔ ملک آباد. [ زَ گ َ ن ِ ی ِ م َ ل ِ ] (اِخ ) طایفه ای از طوایف قشقایی . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 83).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.