گفتگو درباره واژه گزارش تخلف من نویسه گردانی: MN من . [ م َ ] (اِخ ) ۞ (به آلمانی : ماین ) رودی در آلمان غربی که فرانکفورت و بایروت را مشروب می سازد و یکی از شاخه های رود رَن (راین ) ۞ است و 524 کیلومتر طول دارد و یکی از راههای مهم آبی آلمان است . (از لاروس ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی من یک من در خراسان به عنوان واحدی برای سطح به کار میرود و در شهرهای مختلف متفاوت است به عنوان مثال در شهرستان چناران هر من برابر با 1200 متر مربع می باش... من من من من . [ م ِ م ِ ] (اِ مرکب ) حکایت صوت کسی که ندانسته ای را گوید. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به من من کردن شود. علف من علف من . [ ع َ ل َ ف ِ م َن ن ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به ترنجبین شود. جان من جان من . [ ن ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، صوت مرکب ) این عبارت در جایی استعمال کنند که کسی چیزی را بکسی بسپارد و سفارش نماید که این را نیکو دا... من من کردن من من کردن . [ م ِ م ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) صریح نگفتن . تمجمج . تجمجم . تغمغم . (یادداشت مرحوم دهخدا). منگ منگ کردن . جویده جویده و نوعی تودما... من و من کردن من و من کردن . [ م ِن ْ ن ُ م ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، به کندی و با فاصله مقصود گفتن . جویده گفتن یا خواندن . (یادداشت مرحوم دهخدا). ... در زندگیه من منفورترینی این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. من ا من ا. [ م ُ نُل ْ لاه / م ِ نِل ْ لاه / م َ نَل ْ لاه ] (ع ق مرکب ) لفظی است موضوع برای قسم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). اسمی است که بر... بی من بی من . [ م َ ] (ص مرکب ) (از: بی + من ) بی روح و بی جان . (ناظم الاطباء). شی من "شی من" نام شبکه تلویزیون اختصاصی تازه تاسیس در حوزه معلولین و سازمان های مردم نهاد در معاونت فضای مجازی سازمان صدا و سیما می باشد. ماموریت ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۰ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود