منا
نویسه گردانی:
MNA
منا. [ م ُ ] (ع اِ) ج ِ مُنْیَة. (دهار). امیدها چرا که جمع مُنْیَة است که به معنی آرزو ومقصد باشد. (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به مُنی ̍ شود.
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
منا. [ م َ ] (هزوارش ، ص ) به لغت زند و پازند به معنی گشاد و فراخ باشد و آن را شایگان هم می گویند. (برهان ) (آنندراج ). به لغت زند و پازند، ...
منا. [م َ ] (ع اِ) یک من یا پیمانه ای است . مَنَوان و مَنَیان مثنی . ج ، اَمناء، اَمنی ، مَنی ّ، مُنی ّ. (منتهی الارب ). پیمانه ای که آن را ...
منا. [ م ِ ] (اِخ ) موضعی است در مکه ٔ معظمه که مقام بازار است و حاجیان در آنجا قربانی کنند. (غیاث ) (آنندراج ). آنجا که قربان کنند در حج . ...
اری منا. [ اِ م ِ ] (اِخ ) یکی از آخرین پادشاهان وان معاصر پادشاهی ماد در ایران . (ایران باستان ص 377).
تراکی منا. [ تْرا / ت ِ ن ِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ نمونه ای از راسته ٔ تراکومدوز. رجوع به تراکومدوز شود.
سخنى از پیامبر (ص) در مورد سلمان فارسى ایست به این معنى که:سلمان از ما اهل بیت است.
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
ویپ (سنسکریت: ویپرَتیشِدهَ)
نِژید (سنسکریت: نِشیدهَ)
نِهیژ (کردی: نِهیشتَن)
من ا. [ م ُ نُل ْ لاه / م ِ نِل ْ لاه / م َ نَل ْ لاه ] (ع ق مرکب ) لفظی است موضوع برای قسم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). اسمی است که بر...
منع. [ م َ ] (ع مص ) بازداشتن از کاری . (تاج المصادر بیهقی ). بازداشتن . (المصادر زوزنی ). بازداشتن کسی را از کاری و چیزی . (منتهی الارب ) (آنند...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.