منتذر
نویسه گردانی:
MNTḎR
منتذر. [م ُ ت َ ذِ ] (ع ص ) پیمان بندنده و واجب نماینده ٔ چیزی بر خود. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آنکه نذر می کند و عهد می بندد. (ناظم الاطباء). رجوع به انتذار شود.
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
منتظر. [ م ُ ت َ ظِ ] (ع ص ) درنگ کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آنکه درنگ می کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || چشم دارنده . (د...
منتظر. [ م ُ ت َ ظَ ] (ع ص ) چشم داشته شده . مورد انتظار. کسی یا چیزی که چشم براه او باشند : این وعید در حق جهودان باقی است و منتظر. (کشف ا...
منتظر. [ م ُ ت َ ظَ ] (اِخ ) لقب امام دوازدهم شیعه ، محمد مهدی (ع ) است . مهدی موعود. مهدی منتظر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نصرت اسلام ...
منتظر montazer همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: چشم به راه (دری) چینایوت cināyut (سغدی: چینائوت cināut) مندیر mandir (لری) لیبند liband (کردی) من...
امام منتظر. [ اِ م ِ م ُ ت َ ظَ ] (اِخ ) محمدبن حسن عسکری امام دوازدهم شیعه ٔ امامیه ٔ اثناعشری را گویند. رجوع به محمد... و مهدی شود.