اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

منتفع

نویسه گردانی: MNTFʽ
منتفع. [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص )سودیابنده . (آنندراج ). سودیابنده و یا آنکه سود می برد و فایده می یابد و سودمند می گردد از هر چیزی . سودیافته و منفعت حاصل کرده . (از ناظم الاطباء). سودبرده . بهره یافته . برخوردار. فایده برنده . نفعبرنده . سودیاب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به انتفاع شود.
- منتفع شدن ؛ سود بردن و سودمند گردیدن . (ناظم الاطباء). برخوردار گشتن . بهره بردن . فایده بردن : دوستان و برادرخواندگان امروز از یکدیگر منتفع نشوند. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 64).
نان وخوان از آسمان شد منقطع
بعد از آن زآن خوان نشد کس منتفع.

مولوی .


بواسطه ٔ وجود بشریت مردم از او منتفع شوند. (مصباح الهدایه چ همایی ص 133).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۷ ثانیه
منتفع. [م ُ ت َ ف َ ] (ع ص ) سودبرده شده : دهان شره از خون آشامی دربست و «الناس علی دین ملوکهم » نصی متبعو امری منتفع دانست . (مرزبان نامه...
(= سود برنده) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: بهره مند (پارسی دری) پیامند (پیا= نفع؛ سنسکریت + مند) هیدامند (هیدا از سنسکریت: هیتَ= نفع + مند...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.