اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

منحوت

نویسه گردانی: MNḤWT
منحوت . [ م َ ] (ع ص ) تراشیده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).تراشیده شده و نجاری شده . (ناظم الاطباء) :
آن بت منحوت چون سیل سیاه
نفس بتگر چشمه ای بر شاهراه .

مولوی .


|| برساخته . ساختگی . کلمه ٔ ساخته شده از کلمه یا کلماتی دیگر مثل جعفدة، از جعلنی اﷲ فداک . (یادداشت مرحوم دهخدا). کلمه ٔ ساخته از دو یا چند کلمه مثل شقحطب که از شق حطب آمده و بسمله و حوقله و هیلله و حیعله و... (المزهر ص 286) (یادداشت ایضاً).
- فعل منحوت (در اصطلاح این کتاب ) ؛ چون «فهمیدن » از «فهم » و «غارتیدن » از «غارت » و «طلبیدن » از «طلب » و «رقصیدن » از «رقص ». (یادداشت مرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
فعل منحوت . [ ف ِ ل ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح دستور) فعلی است که از یک کلمه ٔ بیگانه با علامت ها و پسوندهای مصدری و فعلی ساخته...
منحوط. [ م َ ] (ع ص ) اسب و شتر نحطه ۞ زده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به منحوط و منحطة شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.