اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

منذر

نویسه گردانی: MNḎR
منذر.[ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن حرملة الطائی ، مکنی به ابوزبید(متوفی در حدود 30 هَ . ق .) شاعر جاهلی است که اسلام را درک کرد و عمری دراز یافت اما اسلام نیاورد. تا زمان عثمان بزیست و در کوفه یا در بادیه ٔ آن درگذشت . شاعری اندک گو بوده است . (از اعلام زرکلی ج 3 ص 1070).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
منذر. [ م ُ ذِ ] (ع ص ) بیم کننده . (دهار) (مهذب الاسماء). ترساننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ). آگاه سازنده و پنددهنده و آنکه می ترساند...
منذر. [ م ُ ذَ ] (ع ص ) بیم داده شده . ترسانیده : و اغرقنا الذین کذبوا بآیاتنا فانظر کیف کان عاقبة المنذرین . (قرآن 73/10).
منذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) یکی از اسماء پیغمبر ما (ص ) که آن حضرت نیز کفار را از عذاب دوزخ می ترسانیدند. (غیاث ) (آنندراج ).
منذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ملقب به المنصور اولین از امرای تجیبی سرقسطه (410-414 هَ . ق .). (یادداشت مرحوم دهخدا).
منذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن امروءالقیس بن نعمان (507-514 م .) یکی از ملوک حیره معروف به آل نصر یا آل لخم است . وی را به نام مادرش ابن ماء...
منذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن الجارودبن عمروبن حبیش العبدی (1-61 هَ . ق .) امیر و از بخشندگان بزرگ بود. در عهد رسول اکرم (ص ) متولدشد و در جنگ ...
منذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن سعید، مکنی به ابوالحکم (302-349 هَ . ق .). قاضی و از ادبای اندلس بود. از آثار اوست : احکام القرآن و الناسخ و المنس...
منذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن ماءالسماء. رجوع به منذربن امروءالقیس بن نعمان شود.
منذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن محمد (229-275 هَ . ق .). از ملوک بنی مروان اندلس است که بعد از فوت پدر به فرمانروایی رسید و قریب به دو سال حکمر...
منذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن نعمان الاول بن امری ٔ القیس بن عمرواللخمی (متوفی به سال 473 م .) از ملوک حیره و عراق است . بعد از پدر به سال 4...
« قبلی صفحه ۱ از ۶ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.