منذر
نویسه گردانی:
MNḎR
منذر.[ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن حرملة الطائی ، مکنی به ابوزبید(متوفی در حدود 30 هَ . ق .) شاعر جاهلی است که اسلام را درک کرد و عمری دراز یافت اما اسلام نیاورد. تا زمان عثمان بزیست و در کوفه یا در بادیه ٔ آن درگذشت . شاعری اندک گو بوده است . (از اعلام زرکلی ج 3 ص 1070).
واژه های همانند
۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
سحاب منظر. [ س َ م َ ظَ ] (ص مرکب ) ابر مانند. همچون پاره ٔ ابر در سپیدی : روزی صیادان پیلی وحشی گرفتند... بادحرکت ، آتش سرعت ، کوه پیکر، سحاب...
ظریف منظر. [ ظَ م َ ظَ ] (ص مرکب ) صاحب دیدار نیکو : و در موضع سقاة هر خوش پسری ظریف منظری ... کمر بر میان بسته . (جهانگشای جوینی ).
قبح منظر. [ ق ُ ح ِ م َ ظَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زشت روئی . روی زشت داشتن . نازیبائی .
کریه منظر. [ ک َ م َ ظَ ] (ص مرکب ) زشت روی .(ناظم الاطباء). کریه المنظر. بدگِل . بدنما. ناخوش دیدار. (یادداشت مؤلف ). زشت صورت . بدقیافه : شخصی ...
دارة منزر. [ رَ ت ُ م ِ زَ ] (اِخ ) نام جایی است . (معجم البلدان ). رجوع به دارةخنزر شود.
منظر شهری، دانش شناخت مفهوم شهر نزد شهروندانی است که در طول تاریخ در آن محیط زیسته اند و با کالبد های طبیعی و مصنوع محیط، ارتباط معنایی تولید کرده اند...
هلال منظر. [ هَِ م َ ظَ ] (ص مرکب ) خوب صورت و صاحب حسن . (از برهان ) : خورشید چو کعبتین همه چشم نظاره هلال منظران را.خاقانی .
ملائک منظر. [ م َ ءِ م َ ظَ ] (ص مرکب ) رجوع به ملایک منظر شود.
ملایک منظر. [ م َ ی ِ م َ ظَ ] (ص مرکب ) ملایک دیدار. فرشته طلعت . زیباروی : سرورفتاری صنوبرقامتی ماه رخساری ملایک منظری .سعدی .
هنر و دانشی جدید است که به ساماندهی فضاهای بیرونی و باز می پردازد. در تعریف مفاهیم اساسی این رشته، منظر موجودی پویا و نسبی خوانده می شود که در تعامل د...