منظرة
نویسه گردانی:
MNẒR
منظرة. [ م َ ظَ رَ ] (ع مص ) نظر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به نظر شود. || (اِ) جای نگریستن ، خوش آیند باشد یا بدنما. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). هر چیز که بدان بنگرند خوش آیند باشد یا بدنما. (از اقرب الموارد). || جای دیده بان . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || قومی که به سوی چیزی نگران باشند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).گروهی که به سوی چیزی بنگرند. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
منظرة. [ م ِ ظَ رَ ] (ع اِ) عینک . (ناظم الاطباء).
منظره . [ م َ ظَ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) منظرة. رجوع به منظرة شود. || کوشک . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). خانه بر طبقه ٔ برین .خانه بر بلندی ....
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: شالید (پشتو) پادگاس pādgās (پارتی: padgas)***فانکو آدینات 09163657861
منضرح . [م ُ ض َ رِ ] (ع ص ) شی ٔ منضرح ؛ چیز دور و در گوشه افتاده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ).
سبز منظره . [ س َ م َ ظَ رَ / رِ ] (اِمرکب ) کنایه از آسمان . (ناظم الاطباء) (استینگاس ).