مورد. [ م ُ وَرْ رَ ] (ع ص ) گلگون و سرخرنگ . مشابه به گل . (غیاث ). به رنگ گل . گلرنگ . گلی . سرخ . گلگون . وردی . وردمورد. (یادداشت مؤلف ). قمیص مورد؛ قمیص گلرنگ . جامه ٔ گلرنگ . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مورد؛ جامه ٔ گلرنگ و آن دون مصرح است . (از منتهی الارب )
: نورد بودم تا ورد من مورد بود
برای ورد مرا ترک من همی پرورد.
کسایی .
برگ گل مورد بشکفته ٔ طری
چون روی دلربای من آن ماه سعتری .
منوچهری .
گل مورد گشته است چشم من ز سهر
ز آتش دلم از گل همی گلاب کنند.
مسعودسعد.
ز کوهسار سحرگه چو صبح صادق تافت
گل مورد بگشاد چشم خویش از خواب .
مسعودسعد.
گل مورد خندان دو دیده بگشاده
دو طبعمختلفش داده فعل باد و سحاب .
مسعودسعد.
اگرچه موارد راحات به جراحات ضمیر مکدر بود و چهره ٔ مورد آمال به خدشات احوال احداث مغیر... (نفثةالمصدور).
-
مورد کردن ؛ سرخ کردن . گلگون کردن . گلرنگ کردن
: وز بهر آنکه روی بود سرخ خوبتر
گلنار روی خویش مورد کند همی .
منوچهری .
-
ورد مورد ؛ گل سرخ . گل محمدی سرخرنگ
: وقت بهار است و وقت ورد مورد
گیتی آراسته چو خلد مخلد.
منوچهری .