اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

موسی

نویسه گردانی: MWSY
موسی . [ سا ] (اِخ ) ابن یحیی بن خالد برمکی ، از رجال دولت عباسی و امیر سند بود. او نخست با غسان بن عباد در سرزمین هند سر می کرد. مأمون به غسان نوشت که او را به فرمانروایی سند منصوب دارد. موسی راجه بالا را که از ملوک آن نواحی بود کشت و خود به حکومت پرداخت و تا پایان عمر (سال 221 هَ . ق .) در این سمت باقی بود. پس از مرگ موسی پسرش عمران جانشین او گردید. (از اعلام زرکلی ). و رجوع به فهرست الوزراء و الکتاب و تاریخ اسلام ص 191 و دستورالوزراء ص 41 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
مؤسی . [ م ُ ءَس ْ سا ] (ع ص ) نعت مفعولی از تأسیه . تیمار داشته شده . مورد غمخواری واقع شده . || تسلی داده شده . ج ، مؤسین .
موسی کف . [ سا ک َ ] (ص مرکب ) موسی دست . که ید بیضا دارد. (یادداشت مؤلف ) : میر موسی کف ، شمشیر چو ثعبان دارددست ابلیس و جنودش کند از ما کوتا...
موسی لو. [سا ] (اِخ ) دهی است از دهستان خانمرود بخش هریس شهرستان اهر واقع در 21 هزارگزی کنار شوسه ٔ تبریز به اهر با 561 تن سکنه . آب آن از ...
ام موسی . [ اُم ْ م ِ مو سا ] (اِخ ) دختر منصوربن عبداﷲ حمیری ، مادر مهدی خلیفه ٔ عباسی بود. (از مجمل التواریخ و القصص ص 337) (از تاریخ الخلفا ص...
ام موسی . [ اُم ْ م ِ مو سا ] (اِخ ) لخمیة. زن نصیر لخمی و مادر موسی بن نصیر بود، و موسی بن نصیر کسی است که اندلس را فتح کرد.و رجوع به الاص...
بنی موسی . [ ب َ سا ] (اِخ ) رجوع به بنوموسی و بنومنجم شود.
تنگ موسی . [ ت َ سا ] (اِخ ) دهی از دهستان سراب دوره است که در بخش چگنی شهرستان خرم آباد واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ...
حجر موسی . [ ح َ ج َ رِ سا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حجر قبر موسی شود.
حسن موسی . [ ح َ س َ سا ] (اِ مرکب ) نوعی تفنگ قدیمی ساخت ایران .
ده موسی . [ دِه ْ سا ] (اِخ ) دهی است از دهستان خزل شهرستان نهاوند. واقع در 30هزارگزی شمال شهر نهاوند. سکنه ٔ آن 510 تن . آب از رودخانه تأ...
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.