مؤکل
نویسه گردانی:
MWKL
مؤکل . [ م ُءْ ک ِ ] (ع ص ) آنکه چیزی دهد کسی را برای خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه چیزی به کسی جهت خوردن می دهد، و از آن است : لعن اﷲ آکل الربا و مؤکله ؛ خدا لعنت کند خورنده و خوراننده ٔ ربا را. (از ناظم الاطباء). || آنکه سخن چینی میکند میان مردم و بعضی را بر بعضی می انگیزاند. (ازاقرب الموارد) (ناظم الاطباء). سخن چینی کننده و برانگیزنده بعضی را بر بعضی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || خرما و کشت خوردنی آورنده . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
مؤکل . [ م ُءْ ک َ ] (ع ص ) خوراک داده شده و مرزوق . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بخت مند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
موکل . [ م ُ وَک ْ ک ِ ] (ع ص ) وکیل گرداننده و کسی را بر چیزی گمارنده و کار را به کسی گمارنده . (ناظم الاطباء). سپارنده ٔ کار به دیگری . (غی...
موکل . [ م ُ وَک ْ ک َ ] (ع ص )وکیل گردانیده شده و گماشته شده بر چیزی و کسی که کاری را به وی گذاشته باشند. (ناظم الاطباء). شخصی که کارو با...
موکل /movakkal/ معنی کسی که کاری به او سپرده شده؛ کسی که عهدهدار امری باشد؛ گماشتهشده بر امری. فرهنگ فارسی عمید ////////////////////////////////////...
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: هیشتار hiŝtār (پهلوی)***فانکو آدینات 09163657861