موکل
نویسه گردانی:
MWKL
موکل . [ م ُ وَک ْ ک ِ ] (ع ص ) وکیل گرداننده و کسی را بر چیزی گمارنده و کار را به کسی گمارنده . (ناظم الاطباء). سپارنده ٔ کار به دیگری . (غیاث ) (آنندراج ). || (اصطلاح قضایی ) آنکه کسی را برای دفاع از حقوق در محاکم اداری و قضایی ، و یا برای اخذ مال و حقوق و یا انجام کارهای مختلف از سوی خود وکیل کند. شخصی که نیابت انجام امری را به دیگری واگذار می کند. موکل علاوه بر آنکه باید بالغ و عاقل و رشید باشد لازم است در امری که راجع به آن وکالت می دهد حق تصرف را نیز شخصاً واجد باشد. از این لحاظ تعیین وکیل از طرف ورشکسته و مفلس در امور مالی صحیح نیست . (یادداشت لغت نامه ). وکالت ممکن است به طور مطلق و برای تمام امور موکل باشد یا مقید و برای امر یااموری خاص . (ماده ٔ 660 قانون مدنی ). وکالت باید در امری داده شود که خود موکل بتواند آن را به جای آورد، وکیل هم باید کسی باشد که برای انجام آن امر اهلیت داشته باشد. (ماده ٔ 662 قانون مدنی ). وکیل باید حساب وکالت خود را به موکل بدهد و آنچه را که به جای اودریافت کرده است رد کند. (ماده ٔ 666 قانون مدنی ).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
موکل . [ م ُ وَک ْ ک َ ] (ع ص )وکیل گردانیده شده و گماشته شده بر چیزی و کسی که کاری را به وی گذاشته باشند. (ناظم الاطباء). شخصی که کارو با...
موکل /movakkal/ معنی کسی که کاری به او سپرده شده؛ کسی که عهدهدار امری باشد؛ گماشتهشده بر امری. فرهنگ فارسی عمید ////////////////////////////////////...
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: هیشتار hiŝtār (پهلوی)***فانکو آدینات 09163657861
مؤکل . [ م ُءْ ک َ ] (ع ص ) خوراک داده شده و مرزوق . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بخت مند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
مؤکل . [ م ُءْ ک ِ ] (ع ص ) آنکه چیزی دهد کسی را برای خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه چیزی به کسی جهت خوردن می دهد، و از آن است ...