گفتگو درباره واژه گزارش تخلف موی شدن نویسه گردانی: MWY ŠDN موی شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) چون مو شدن . سخت نزار و لاغر گردیدن . چون موی لاغر و باریک گشتن . (از یادداشت مؤلف ) : بر هر سر موی من غمت راست مصاف مویی شده ام به وصف تو موی شکاف .خاقانی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی زبان موی شدن زبان موی شدن . [ زَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مانند زبان موی درآوردن . برای مقصودی زیاد سخن گفتن : شد زبانم موی و شد مویم زبان از تظلم این چه ب... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود