مهدی
نویسه گردانی:
MHDY
مهدی . [ م َ دی ی ] (ع ص ) هدایت کرده شده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). هدایت کرده شده . ارشادشده . ج ، مهدیون . (ناظم الاطباء). هدایت شده .
واژه های همانند
۱۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
مهدی سهیلی شاعر و نویسنده ایرانی در سال ۱۳۰۳ در تهران متولد شد. او سالها در رادیو ایران برنامه اجرا کرد. او در زمینه نمایش نامه نویسی نیز فعالیت داشت...
علوی مهدی . [ ع َ ل َ ی ِم َ ] (اِخ ) حاکم قلعه ٔ الموت از جانب سلطان ملکشاه .داستان وی با حسن صباح در جامع التواریخ چنین آمده است : ... ب...
حسین مهدی . [ ح ُ س َ ن ِ م َ ] (اِخ )هشتمین تن از ائمه ٔ رسی در سعدا است که از 393 هَ .ق . سلطنت کرد و وفات او در 404 هَ . ق . بوده است .
چشمه مهدی . [ چ َ م َ م َ / م ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش هرسین کرمانشاهان که در 10 هزارگزی جنوب باختری هرسین و 3 هزارگزی کل کشوند واقع است...
مهدی خویی . [ م َ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) پسر میرزا نصیر. خدمت دیوانی داشته و در فن انشا ماهر بوده و شعر می سروده است و در اواخر عمر سلوک عرفانی دا...
مهدی رازی . [ م َ ی ِ ] (اِخ ) سیدمهدی فرزند میرزا غیاث عرب نسابه ٔ طباطبائی . از شاعران قرن یازدهم است . در شیراز تحصیل کرد و سپس به اصفهان...
کوشک مهدی . [ م ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان ولایت که در بخش وارداک شهرستان مشهد واقع است و 742 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...
مهدی حمال . [ م َ ح َم ْ ما ] (اِخ ) یکی از مشاهیر پرخواران به زمان ناصرالدین شاه .- مثل مهدی حمال ؛ پرخوار که لقمه های بزرگ گیرد. (یادداش...
مهدی علوی . [ م َ ی ِ ع َ ل َ ] (اِخ ) حاکم قلعه ٔ الموت قبل از حسن صباح . (حبیب السیر چ طهران ج 1 ص 363).
مهدی علوی . [ م َ ی ِ ع َ ل َ ] (اِخ ) شمس الدین ،احمدبن یحیی بن فضل . از سلاله ٔ الهادی الی الحق . پیشوای زیدیه در یمن بود. در هنگام ضعف حکو...