اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مهدی

نویسه گردانی: MHDY
مهدی . [ م َ دی ی ] (ع ص ) هدایت کرده شده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). هدایت کرده شده . ارشادشده . ج ، مهدیون . (ناظم الاطباء). هدایت شده .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
مهدی عباسی . [ م َ ی ِ ع َب ْ با ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲ المنصوربن محمدبن علی بن عبداﷲبن عباس . سومین خلیفه ٔ عباسی . به سال 127 هَ . ق . زاده ...
مهدی خالصی . [ م َ ی ِ ل ِ ] (اِخ ) (حاجی شیخ ...) از علمای شیعه ٔ ساکن عراق بود که پس از جنگ بین الملل اول در ژوئن 1923 م . دولت عراق او...
مهدی سنوسی . [ م َ ی ِ س َ ] (اِخ ) محمدبن محمدبن علی سنوسی ، پیشوای فرقه ٔ سنوسیه ٔ دوم . به سال 1262 هَ . ق . زاده شد. بعد از پدرش جانشینی ...
مهدی موعود. [ م َ ی ِ م َ / مُو ] (اِخ ) امام زمان . امام منتظر. رجوع به مهدویت و مهدی شود.
مهدی نراقی . [ م َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) رجوع به نراقی ، مهدی شود.
مهدی بامداد (زاده: ۱۲۷۶ خورشیدی در مشهد، درگذشت: ۱۳۵۲ خورشیدی در تهران)، مورخ، محقق، نویسنده و رجال‌شناس برجسته ایرانی در دوران معاصر و از پیشگامان رج...
مهدی شیرازی . [ م َ ی ِ شی ] (اِخ ) ابن حاجی میرزا صادق بن میرزا ابوطالب کلانتر. شاعر بود و در قرن دوازدهم می زیست . از اوست :شمع از تف آهم ...
مهدی پهلوان . [ م َ ی ِ پ َ ل َ] (اِخ ) محمدمهدی . شاعر و پهلوان بود و در قرن نهم می زیست و از برخی دانشها و کمالات بهره داشت و در کشتی گیری ...
مهدی تبریزی . [ م َ ی ِ ت َ ] (اِخ ) مهدی بیگ شقاقی . از ایل اسپرلو بود. مدتی در تبریز در خدمت خدادادخان دنبلی بیگلربیگی آنجا به سر برد و اوا...
جبل بنی مهدی . [ ج َ ب َ ل ِ ب َ م َ ] (اِخ ) نام کوهی است از اعمال کرک . رجوع به نخبةالدهر دمشقی ص 213 شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۰ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.