می
نویسه گردانی:
MY
می . [ م َی ی ] (اِخ ) الزیاده (1886-1941م .) ادیب و شاعری از مردم لبنان است . وی علاوه بر لغت عرب به لغت های اروپائی آشنائی داشت . در نهضت ادبی جدید سهمی به سزا دارد. او را مؤلفاتی است از آن جمله : باحثةالبادیة. المساوات . سوانح فتاة. و جز آن .
واژه های همانند
۱۰۰ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۰ ثانیه
خام می . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) می ناپخته ۞ : حافظ مرید خام می است ای صبا برووز بنده بندگی برسان شیخ خام (شیخ جام ) را.حافظ.
می بد. [م َ / م ِ ب َ ] (اِ مرکب ) شرابدار. (یادداشت مؤلف )
می به . [ م َ / م ِ ب ِه ْ ] (اِ مرکب ) دارویی که از آب به و شراب سازند. (ناظم الاطباء). شراب السفرجل . (ابن سینا). اسم فارسی شراب به است ک...
چم می .[ چ َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: یکی از قرای بلوک فارس میباشد. (از مرآت البلدان ج 4 ص 262).
می ده . [ م َ / م ِ دِه ْ ] (نف مرکب ) می فروش . (ناظم الاطباء). || ساقی : پس از سر یکی بزم کردندبازبه بازی گری می ده و چنگ ساز.(گرشاسب نام...
می زد. [ م َ / م ِ زَ ] (ن مف مرکب ) مخفف می زده . شخصی را گویند که به سبب پر خوردن شراب میل به چیزهای دیگر نکند. (آنندراج ). و رجوع به م...
می کش . [ م َ / م ِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) می کشنده . می خوار. شرابخوار. باده خوار. می پرست . باده نوش . می گسار. که شرابخواری پیشه دارد. (از یادد...
می نس . [ ن ُ ] (اِخ ) ۞ پادشاه کرتا ۞ و پسر ژوپیتر ۞ بود که از آسیا به کرتا آمد و بنای لابیرنت ۞ معروف را بدو نسبت میدهند. برخی از مورخ...
می گل . [مِ گُ] (اِ مرکب)
گل می || نام دخترانه ی ایرانی
مِ لَ. می گذارند در گویش کازرونی(ع.ش)