اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

میانجی کردن

نویسه گردانی: MYANJY KRDN
میانجی کردن . [ ک َ دَ ](مص مرکب ) توسط نمودن و وساطت کردن . || واسطه قرار دادن . حکم کردن . (ناظم الاطباء). داور قراردادن : هر که را با کسی خصومت بود نزدیک او آمدندی تا او میانجی کردی . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).
ازین سودمندی بود زان زیان
خرد را میانجی کن اندرمیان .

فردوسی .


هر آن کس که باشد خداوندگاه
میانجی خرد را کند بر دو راه .

فردوسی .


سرت را نخواهد همی تن به جای
میانجی کن اکنون بدین هر دو رای .

فردوسی .


و رجوع به میانجی شود. || واسطه انگیختن :
سپه به که برنا بود ز آنکه پیر
میانجی کند چون رسد تیغ و تیر.

نظامی .


|| صلح دادن . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.