اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

میانه

نویسه گردانی: MYANH
میانه . [ ن َ ] (اِخ ) نام شهر مرکزی شهرستان میانه ، واقع در 175هزارگزی جنوب خاوری تبریز و 21هزارگزی شمال پل معروف دختر (قزکورپوسی ، روی رودخانه ٔ سفیدرود) و کنار خاوری رود شهری واقع و مختصات جغرافیایی آن به شرح زیر است : طول 47 درجه و 42 دقیقه و 45 ثانیه . عرض 37 درجه و 20 دقیقه . ارتفاع از سطح دریا 1100 گز. میانه یکی از شهرهای قدیمی است و وجه تسمیه ٔ آن بواسطه ٔواقع شدن در سر راه و تقریباً حد وسط زنجان و تبریزمی باشد و از قدیم بواسطه ٔ اینکه در سر راه تهران و زنجان و خلخال واقع است از لحاظ تجارت و کسب اهمیت داشته و وجود آثار تاریخی مخصوصاً پل دختر (قزکورپوسی ) روی رودخانه ٔ سفیدرود دلیل بر اهمیت شهر از لحاظ تجارت و سوق الجیشی می باشد که در جنگهای بین المللی و اغتشاشات و نهضتهای داخلی دچار خسارتهای فراوان گردیده است چنانکه هنگام فرار فرقه ٔ دموکرات پل دختر را منفجر کردند. جمعیت شهر در حدود 15707 تن است و خیابانها و بازار و کارخانه ٔ آردسازی و پنبه پاک کنی دارد و از آثار تاریخی آن مسجد جامع را می توان نام برد و مقبره ٔ امامزاده (اسماعیل کمال الدین بن محمدبن امام جعفر صادق «ع ») که در تاریخ 923 هَ . ق . کشف شده و دارای مناره ای بلند است و نیز پل دختر که از آجر ساخته شده بود و بوسیله ٔ متجاسرین منفجر گردید. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4). شهری است مابین عراق و آذربایجان . (برهان ). نام قصبه ای است در میان شهر زنگان و تبریز که میان و وسط این دو شهر است و منسوب بدانجا را میانجی گویند و از آنجا بوده زین المحققین عین القضاة مشهور به همدانی که بالاخره او را کشتند و از اوست :کتاب زبدةالحقایق مشهور به تمهیدات . (انجمن آرا) (آنندراج ). شهرکی است [ به آذربادگان ] خرد و با نعمت و آبادان و مردم بسیار. (حدود العالم ). شهری است به آذربایجان و میانجی منسوب به وی . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). شهری است در آذربایجان ، چون در بین مراغه و تبریز واقع و مانند زاویه ٔ مثلث در میان آنها جایگیرشده چنین نام داده اند. (از معجم البلدان ). نام صحیح محلی است در آذربایجان که های آخر آن را تبدیل به «ج » کرده میانج می نامیدند. (فرهنگ لغات فرهنگستان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
میانه رو. [ ن َ / ن ِ رَ / رُو ] (نف مرکب ) آن که در هیچ کاری افراط و تفریط نمی کند. (ناظم الاطباء). معتدل که نه به افراط گراید و نه به تف...
میانه سن . [ ن َ / ن ِ س ِن ن / ن ] (ص مرکب ) میان سال . میانه عمر. نه جوان و نه پیر. (ناظم الاطباء). میانه سال . که نه پیر است و نه جوان .
میانه قد. [ ن َ / ن ِ ق َ ] (ص مرکب ) میان بالا و میان قد. (ناظم الاطباء). متوسطقامت . (آنندراج ). میانه قامت . میانه بالا. معتدل القامه . (یادداشت ...
میانه کار. [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) میانه رو. معتدل . مقتصد. که کار نه به افراط کند و نه به تفریط. که در کارها حد وسط برگزیند. که در اعمال و ا...
میانه عمر. [ ن َ / ن ِ ع ُل ْ ] (ص مرکب ) میانه سال . میانه سن . نه جوان و نه پیر. (ناظم الاطباء). میان سال . میانه سن .
میانه خور. [ ن َ / ن ِ خوَرْ خُرْ ] (نف مرکب ) آن که در میانه می خورد.- امثال :میانه خور کناره گرد ؛ یعنی آنکه در میانه مفت می خورد و راست ...
میانه روی . [ ن َ / ن ِ رَ ] (حامص مرکب ) حالت میانه رو. اعتدال . قصد. اقتصاد. دوری از افراط و تفریط.(یادداشت مؤلف ). اعتدال و اقتصاد و نه تفری...
میانه سال . [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) دوموی . نیم عمر. (زمخشری ). میانه سن . میانه عمر. نه جوان و نه پیر. (ناظم الاطباء). آن که نه جوان و نه ...
میانه حال . [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) معتدل . (منتهی الارب ). نه این و نه آن و هیچ طرفی . (ناظم الاطباء) در تداول عوام دور از دو طرف افزونی ...
پچ میانه . [ پ ُ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) رجوع به پُچ شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.