میثم
نویسه گردانی:
MYṮM
میثم . [ م َ ث َ ] (اِخ )ابن علی بن میثم . رجوع به ابن میثم کمال الدین شود.
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
میثم . [ ث َ ] (ع ص ) سپل شتر سخت رندنده زمین را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سپل شتر که سخت برندد زمین را. (ناظم الاطباء).
مِیثَم (اسم)
میثم یعنی دونده‌ای که ردّ پایش به روشنی بر زمین بماند.
کسی که پاهای استوار دارد و جای پایش بر زمین به نیکی آشکار باشد. کسی که با استوار...
میثم [ م ِ ث َ ] ( اسم )
در فارسی به معنی سم اسب می باشد
و در عربی به معنی آب جاری ( می :آب و ثم :جاری ) می باشد
ابن میثم . [ اِ ن ُم َ ث َ ] (اِخ ) کمال الدین میثم بن علی بن میثم بحرانی .یکی از فضلای علما و متکلمین ماهر. وفات او به سال 679 هَ . ق . اب...
میثم تمار. [ ث َ م ِ ت َم ْ ما ] ۞ (اِخ ) ابن یحیی ، از موالی بنی اسد و از اجله ٔ اصحاب حضرت علی (ع ) بود. وی برده ٔ زنی از بنی اسد بود و حضرت...
میسم . [ س َ ] ۞ (ع اِ) داغ آهن . (ناظم الاطباء). آهن داغ . (منتهی الارب ، ماده ٔ وس م ). داغ . || مکواة. آلت داغ . آهن که بدان داغ کنند...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.