اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

میسم

نویسه گردانی: MYSM
میسم . [ س َ ] ۞ (ع اِ) داغ آهن . (ناظم الاطباء). آهن داغ . (منتهی الارب ، ماده ٔ وس م ). داغ . || مکواة. آلت داغ . آهن که بدان داغ کنند. آنچه بدان داغ کنند. (یادداشت مؤلف ). آنچه بدان اسب و جز آن را داغ کنند. (یادداشت مؤلف ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). آهن داغ .(آنندراج ). آهن داغ . ج ، مواسم ،میاسم . (مهذب الاسماء). || (اِمص ) خوبی و زیبایی و جمال ، گویند امراءة ذات میسم ، ای ذات جمال . ج ، میاسم (علی اللفظ) و مواسم (علی الاصل ). (منتهی الارب ). اثر زیبایی و خوبی . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). خوبی و زیبایی . (آنندراج ). نیکویی . (مهذب الاسماء). || (اِ) علامت . (منتهی الارب ). علامت و نشان . (ناظم الاطباء). || (ص ) علامت دار و نشان دار. (از متن اللغة) (ناظم الاطباء). || رجل میسم ؛ مردی که به خود علامت و نشانی قرار داده که بدان شناخته شود. (ناظم الاطباء). رجوع به میس و تحفه و مخزن الادویه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
میثم . [ ث َ ] (ع ص ) سپل شتر سخت رندنده زمین را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سپل شتر که سخت برندد زمین را. (ناظم الاطباء).
میثم . [ م َ ث َ ] (اِخ )ابن علی بن میثم . رجوع به ابن میثم کمال الدین شود.
مِیثَم (اسم) میثم یعنی دونده‌ای که ردّ پایش به روشنی بر زمین بماند. کسی که پاهای استوار دارد و جای پایش بر زمین به نیکی آشکار باشد. کسی که با استوار...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
میثم [ م ِ ث َ ] ( اسم ) در فارسی به معنی سم اسب می باشد و در عربی به معنی آب جاری ( می :آب و ثم :جاری ) می باشد
ابن میثم . [ اِ ن ُم َ ث َ ] (اِخ ) کمال الدین میثم بن علی بن میثم بحرانی .یکی از فضلای علما و متکلمین ماهر. وفات او به سال 679 هَ . ق . اب...
میثم تمار. [ ث َ م ِ ت َم ْ ما ] ۞ (اِخ ) ابن یحیی ، از موالی بنی اسد و از اجله ٔ اصحاب حضرت علی (ع ) بود. وی برده ٔ زنی از بنی اسد بود و حضرت...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.