میش
نویسه گردانی:
MYŠ
میش . [ م َ] (ع مص ) میشة. آمیختن پشم با موی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آمیختن بز موی با پشم . (المصادر زوزنی ). || درهم کردن شیر میش را با شیر بز. (ناظم الاطباء). آمیختن شیر میش با بز. (المصادر زوزنی ). آمیختن شیر بز با شیر گوسفند. || آمیختن هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خلط. (المصادر زوزنی ). آمیزش و اختلاط. (ناظم الاطباء). || آمیختن سخن . (المصادر زوزنی ). || پنهان کردن بعضی از خبر را و آشکار کردن بعض دیگر را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پنهان داشتن بعض خبر و آشکار کردن بعض آن را. (آنندراج ). || نیمه دوشیدن شیر پستان را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نیمه دوشیدن . (آنندراج ). و رجوع به میشة شود.
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
میش . (اِ) ۞ گوسفند. گوسپند. مطلق گوسفند باشد خواه ماده و خواه نر. در مهذب الاسماء و منتهی الارب ذیل کلمه ٔنعجه آمده است ماده میش ؛ پس ...
میش . (اِخ ) برج اول از بروج دوازده گانه که برج حمل باشد. (ناظم الاطباء). برج بره .
آمیش ( به انگلیسی Amish با سه تلفظ آمیش، اِمیش و اِی میش) فرقه است مسیحی آناباپتیست که در سال ۱۶۹۳ به وسیله رهبر منونایتهای سوئیس، یاکوب آمان بنیان نه...
میش سر. [ س َ ] (ص مرکب ) میش سار.که مزین به سر میش است . چون میش سر. || (اِخ ) میش سار. یکی از چند تخت شاهی خسروپرویز بوده است با نقش ...
میش خاص . (اِخ ) نام یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ بخش بدره ٔ شهرستان ایلام با 7 آبادی و 1855 تن جمعیت . این دهستان منطقه ای کوهستانی است و ...
میش سار. (ص مرکب ) نقش و نگاری به شکل کله ٔ میش که بر تخت کنند. (ناظم الاطباء). مزین به سر گوسفند. آراسته با سر قوچ . || (اِخ ) تخت سلط...
گرگ میش . [ گ ُ ] (ص مرکب ) منافق که ظاهر خوب و باطن بد دارد. (آنندراج ) : این عزیزان در لباس گرگ ، میشی میکنندیوسفم یوسف ، بسی زین گرگ می...
میش چشم . [ چ َ ] (ص مرکب ) دارای چشمانی چون چشم میش به هیأت و رنگ . که چشمانی میشی رنگ دارد. (یادداشت مرحوم دهخدا). آن که چشم وی مان...
میش مرغ . [ م ُ ] (اِ مرکب ) ۞ پرنده ای آبی و کبودرنگ که آن را خرچال نیز گویند. (از برهان ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). مرغی است آبی رنگ...
میش ماست . (اِ مرکب ) ماستی که از شیر میش ساخته شود. دوغ فروشان در هنگام عرضه کردن متاع خویش فریاد می زنند: دوغ عرب میش ماسته . (از فرهنگ ...