اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نازک بدن

نویسه گردانی: NAZK BDN
نازک بدن . [ زُ ب َ دَ ] (ص مرکب ) معشوق . هر که بدن لطیف دارد. (فرهنگ نظام ). کنایه از معشوق باریک میان لطیف تن . (انجمن آرا).معشوق لطیف و زیبا. (ناظم الاطباء). که تنی لطیف و ظریف و زودرنج دارد. تنک پوست . لطیف اندام :
نازک بدنی که می نگنجد
در زیر قبا چو غنچه در پوست .

سعدی .


بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری
شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان .

حافظ.


چنان نازک بدن باشد که گر آری بگلزارش
به پا از سایه ٔ مژگان بلبل می رود خارش !

؟


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
نازک بدن . [ زُ ب َ دَ ] (اِ مرکب ) نوعی از رستنی باشد شبیه به بستان افروز لیکن ساقش سرخ و خوش رنگ می باشد و بعضی گویند سرخ مرد همانست . (بره...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.