ناض
نویسه گردانی:
NAḌ
ناض . [ ناض ض ] (ع ص ) درم و دینار نقدشده ، یا آن درم و دینار است که عین گردد بعد از آنکه متاع باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). کل ما تحول ورقا او عیناً. (معجم متن اللغة). درهم و دینار است نزد اهل حجاز هنگامی که به عین تحول یابد بعد از آنکه متاع بوده است . (از اقرب الموارد). درهم و دینار. (فرهنگ نظام ) (المنجد). مال نقد چون زر و سیم . (مهذب الاسماء). || صامت . (معجم متن اللغة) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). الناض من المال ؛صامته من الورق او العین . (اقرب الموارد). صامت از اموال ، مقابل ناطق . || آنچه که میسر شود از چیزی . ماتیسر من شی ٔ. (معجم متن اللغة). || امر ناض ؛ کار ممکن . (منتهی الارب ) (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از المنجد) (آنندراج ). چیز ممکن . (فرهنگ نظام ). || آب منبعدار. (فرهنگ نظام ). ماء ناض ؛ آب که آن را مدتی و بقائی باشد. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (المنجد).
واژه های همانند
۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
ناز جان شیرین کار. [ زِ ن ِ ] (صوت مرکب ) آفرینی است که مرشد به پهلوانی که عملی از اعمال ورزشی را خوب انجام دهد، گوید. (یادداشت مؤلف ).
بینی و ریشه واژه ترتیب: قدیمی جدید رای موافق رای مخالف امیرحسین سیاوشی خیابانی١٤:١٤ - ١٤٠٢/٠٦/٠٨خانه پنج در. [ ن َ / ن ِ ی ِ پ َ دَ ] ( ترکیب وصفی ، ا...