اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نامة

نویسه گردانی: NAM
نامة. [ نام ْ م َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث نام ّ است . (از اقرب الموارد). رجوع به نام ّ شود. || حیاةالنفس . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). حیات نفس . (منتهی الارب ). || حس و حرکة. نأمة. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) حس . جنبش . (منتهی الارب ). معروفتر آن نأمة [ با همزه ] است . (معجم متن اللغة). || اسکت اﷲ نامته ؛ ای امامة. (منتهی الارب ). جرسه و ماینم علیه من حرکته : اماته . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نامه دان. (رایانه) مکانی که همهٌ پیام نگارهای یک کاربَر در آن نگهداری میشود.
معادل ایمیل در زبان انگلیسی
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
طلاق نامه، هلش نامک
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
منظومه موسوم به کوش نامه اثر ایرانشان بن ابی الخیر (م قرن ششم) است که بهمن نامه را نیز سروده است. از احوال او مطلبی به دست ما نرسیده ولی مسلمان بودن و...
فتح نامه . [ ف َم َ / م ِ ] (اِ مرکب ) فیروزی نامه . (یادداشت بخط مؤلف ). نامه ای که از جانب سلطان یا سپهسالار لشکر پس از فتح اقطار ممالک نوش...
صحت نامه . [ ص ِح ْ ح َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) قولی است در علم موسیقی ساخته ٔ نصیرالدین طوسی . (غیاث اللغات ) : صددل بیمار کرد انباز تصنیف سخن ...
عدل نامه . [ ع َم َ / م ِ ] (اِ مرکب ) کتاب و نامه ٔ عدل : چو دست را به قلم برد و عدل نامه نوشت قلم شود به سر تیغ داد، دست ستم .سوزنی .
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۲۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
saeed
۱۳۸۸/۰۵/۲۵ Iran
0
0

معنی نامه در مصرع "افسوس که نامه جوانی طی شد"چیست؟


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.