اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نأی

نویسه گردانی: NAY
نأی . [ ن َءْی ْ ] (ع مص ) دور گشتن از چیزی . (از منتهی الارب ). مفارقة. بُعد. (معجم متن اللغة). || (اِ) نأی و نؤی و نئی و نُؤی ̍؛ جویچه ٔگرداگرد خرگاه و سراپرده و خیمه . (منتهی الارب ). حفره ای که گرد خیمه گاه کنند منع و دور کردن آب باران را. (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). ج ، آناء.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
نانای نای . (اِ) در زبان شیر خوارگان و خردسالان ، رقص . رقصیدن . || کلمه ای که با آن شیرخوارگان و اندک سالان را رقصانند.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
باریک نای . (اِ مرکب ) رجوع به باریک نا شود.
میزه نای . [ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) حالب ۞ . (لغات فرهنگستان ).
رویینه نای . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) بوق برنجین . (ناظم الاطباء). ساز و نی که از روی سازند.
نعی . [ ن َع ْی ْ ] (ع اِ) خبر مرگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(مهذب الاسماء). نَعی ّ. (منتهی الارب ). || (مص ) خبر مرگ مرده را به کسی د...
نعی . [ ن َ عی ی ] (ع اِ) خبر مرگ . نَعْی ْ. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به نَعْی ْ شود. || (ص ) خبر مرگ آرنده . (منتهی الارب ) (آنندراج )...
نای زن . [ زَ ] (نف مرکب ) نئی . نینواز. (آنندراج ). نی زن . (ناظم الاطباء).قصاب . قاصب . (منتهی الارب ). زمار. زامر : کبک ناقوس زن و شارک سنتور...
نای زنی . [ زَ ] (حامص مرکب ) نی زنی . شغل و عمل نی زن . (ناظم الاطباء). قصابة. (منتهی الارب ). نی نوازی . نی نواختن . نای زدن .
نای سار. (اِ مرکب ) در کرمان ، کَوَل . تنبوشه های بزرگ قنات را گویند. (یادداشت مؤلف ). ناسار. رجوع به ناسار شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۵ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.