نباتی
نویسه گردانی:
NBATY
نباتی . [ ن َ تی ی / تی ] (از ع ، ص نسبی ) منسوب به نبات است . (الانساب سمعانی ). گیاهی . رجوع به نبات شود. || گیاه شناس . حشایشی . عشاب . شجار. العارف بالنباتات و الحشائش . (معجم متن اللغة). عارف به نبات .(اقرب الموارد). نبات شناس . رجوع به گیاه شناس شود.
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
نباتی . [ن َ ] (ص نسبی ) منسوب به نبات بمعنی شکر مصفای بلورین . || کنایه از شیرین است . به شیرینی نبات . شیرین چون نبات : انگور نباتی . ...
نباتی . [ ن َ ] (ص نسبی ) منسوب به نبات بمعنی گیاه . (ناظم الاطباء). هر چیز که نسبت به نبات داشته باشد. (فرهنگ نظام ) (آنندراج ). || از ...
نباتی . [ ن ُ ] (ص نسبی ) منسوب است به نباتة. (از الانساب سمعانی ).
نباتی . [ ن َ ] (اِخ ) ابوالقاسم (سید...). فرزند سیدمحترم اشتبینی ۞ قره داغی تبریزی ، متخلص به نباتی ۞ . از عارفان و صوفی مشربان قرن سیزد...
نباتی . [ ن َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن مفرح ، معروف به ابن الرومیة. رجوع به ابن الرومیة شود.
نباتی رنگ . [ ن َ رَ ] (ص مرکب ) هر چیز به رنگ نبات و خاکی رنگ . (ناظم الاطباء). رجوع به نباتی شود.
مشک نباتی . [ م ُ ک ِ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ماده ای خوشبوی که از پنیرک مشکین گیرند. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به «پنیرک مشکین » شود.
نفس نباتی . [ ن َ س ِ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) روحی که در نبات یعنی سبزه و درختان می باشد. (غیاث اللغات ) (از آنندراج ). قوتی که جسم ...
رنگ نباتی . [ رَ گ ِ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رنگ سفید که مایل به سرخی باشد. (بهار عجم ).
روح نباتی . [ ح ِ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ آنچه موجب حیات و زندگانی نباتات است . (ازناظم الاطباء). روح نامیه . رجوع به روح نامیه ...