نتق
نویسه گردانی:
NTQ
نتق . [ ن َ ] (ع مص ) برکشیدن دلو را از چاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). کشیدن دلو بزرگ از چاه . (تاج المصادر بیهقی ). || برکندن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 98) (زوزنی ) (فرهنگ خطی ). || جنبانیدن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (از اقرب الموارد). حرکت دادن . تکان دادن . (از معجم متن اللغة). قوله تعالی : و اذ نتقنا الجبل (قرآن 171/7)؛ ای زعزعناه . || تکان دادن و ناراحت ساختن چارپا و مرکب ، سوار خود را. (از المنجد). || فشاندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). افشاندن چیزی را. (از ناظم الاطباء). || گستردن . (از اقرب الموارد). || بسیاربچه شدن زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). زیاد شدن بچه ٔ زن یا ناقه . (از المنجد). || پوست باز کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). باز کردن و برکندن پوست . (از ناظم الاطباء). پوست کندن . سلخ . (از المنجد). || فتق . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || سخن گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || در تداول عامه ، قی ٔ. (از المنجد).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
نطق کردن . [ ن ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، سخنرانی کردن . سخن گفتن در انجمنی یا مجلسی برای گروهی . || خطبه خواندن . (از آنندراج از سفر...
کنون ناطق خمش گردد کنون خامش به نطق آید رها کن حرف بشمرده که حرف بی شمار آمد. 1- دوست گرامی در واژه نامه وآزه را مدخل نهاده و معنی می کنند نه بیت کامل...