اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نح

نویسه گردانی: NḤ
نح . [ ن َح ح ] (ع مص ) برانگیختن شتر را. (از منتهی الارب ). برانگیختن شتر را در سیر. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
نه طبیعی . [ ن َ طَ ] (ص مرکب )غیرطبیعی . مقابل طبیعی . (فرهنگ فارسی معین ) : هم به کیفیت و هم به کمیت برون آمدن وی نه طبیعی بود. (هدای...
نه کرانه . [ ن ُه ْ ک َ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) صاحب نه ضلع. (یادداشت مؤلف ). نه ضلعی . نه پهلو. نه بر.
یک نه یک . [ ی َ / ی ِ ن ُه ْ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) یک تسع. (ناظم الاطباء). یک نهم . نه یک . از نه جزء یک جزء.
اصطلاح تهران قدیم و در جواب نه گفته می شود. معنای خاصی ندارد و در زبان فارسی این ساختار جمله به دلیل آهنگین بودن مورد استفاده قرار می گیرد. برای مثال ...
هفت و نه . [ هََ ت ُ ن ُه ْ ] (اِ مرکب ) هفت نه . مراد هفت قلم آرایش زنان است : هفت ونه این صنم عشوه بازطفل فریب آمد و برنانواز.امیرخسرو.
نه کشیدن . [ ن ُه ْ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) خطبطلان کشیدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به خط نه شود.
نه کرانگی . [ ن ُه ْ ک َ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) چگونگی نه کرانه . (یادداشت مؤلف ).
نه سیزده . [ ن ُه ْ دَه ْ ] (اِ مرکب ) نوعی از قمار که به هندی آن را نوتیری گویند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
نه آوردن . [ ن َ وَ دَ ] (مص مرکب ) در انجام کاری تردید کردن . کسی را از کردن کاری بازداشتن .
نه ارزانی . [ ن َ اَ ] (ص مرکب ) توانگر.دارا. مقابل ارزانی . قوی حال . غیرمستحق : به ارزانیان و نه ارزانیان درم چون ببخشی ندارد زیان .ابوشکور...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۷ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.