ندا
نویسه گردانی:
NDʼ
ندا. [ ن َ ] (ع اِ) تری . نم . (غیاث اللغات ). رجوع به ندی شود. || پیه . شحم . (از بحر الجواهر). رجوع به ندی شود.
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
دل من حوصله کن،داد زدن ممنوع است.
کم کن گِله،فریاد زدن ممنوع است.
بین این قوم که هرکار ثوابی ست کباب.
دلِ دلسوخته را باد زدن ممنوع است.
تیشه بر ری...
یکی از دهها تن از افرادی بود که در جریان اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ در روز شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ (۲۰ ژوئن ۲۰۰۹) در محلهٔ امیر آباد ته...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.