ندیم
نویسه گردانی:
NDYM
ندیم . [ ن َ ] (اِخ ) احمدبن ابراهیم بن اسماعیل بن داودبن حمدون ، مکنی به ابوعبداﷲ. نحوی لغوی قرن سوم است . وی استاد مبرد و ابوالعباس ثعلب و از مصنفین امامیه و از مقربان امام علی النقی و امام حسن عسکری است و از ایشان روایت کرده است . از تألیفات اوست : 1 - اسماء الجبال و المیاه و الادویة. 2 - اشعار بنی مرةبن همام . 3 - کتاب بنی عقیل .4 - کتاب بنی کلیب بن یربوع . (از ریحانة الادب ج 4 ص 183از روضات الجنات ص 54) (از مجالس المؤمنین ص 116).
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ندیم . [ ن َ ] (ع ص ، اِ) حریف شراب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (فرهنگ خطی ). حریف شراب و بسا که توسعاً در مورد هر رفیق و مصاح...
ندیم . [ ن َ ] (اِخ ) ۞ ابراهیم بن ماهان بن بهمن ، ایرانی الاصل کوفی الولادة تمیمی القبیلة موصلی الاقامه ، مکنی به ابواسحاق ، معروف به ندیم ....
ندیم . [ ن َ ] (اِخ ) (...افندی ) احمد، متخلص به ندیم . اهل استانبول و از شعرای عثمانی است . دیوانی به نام صحایف الاخبار دارد. به سال 1143 ...
ندیم . [ ن َ] (اِخ ) زکی (میرزا...). رجوع به ندیم مشهدی شود.
ندیم . [ ن َ ] (اِخ ) عبداﷲبن مصباح . شاعر و ادیب و جریده نگار مصری است . به سال 1261 هَ . ق . در اسکندریه تولد یافت و به سال 1314 هَ . ق . د...
ندیم . [ ن َ ] (اِخ ) علی بیگ (میرزا...). در دهلی می زیسته است و ملازم امرای آن سامان بوده است . او راست :از تو دل مهر و وفا می خواهدسادگی ...
ندیم . [ ن َ ] (اِخ ) (ابن ...) محمدبن ابی یعقوب اسحاق ، مشهور به ابن ندیم . مؤلف فهرست معروف است . رجوع به ابن الندیم شود.
ندیم . [ ن َ ] (اِخ ) محمدعسکری خان (سید...). فرزند سیدمحمد ماه . از شعرای قرن سیزدهم هَ . ق . است . رجوع به تذکره ٔ روز روشن ص 688 و فرهنگ سخ...
بی ندیم . [ ن َ ] (ص مرکب ) (از: بی + ندیم ) تنها. بی همدم . بی یار : بر بستر خاک بی ندیم و همراز و خود خداوند کشور و امیر لشکر بود.(ترجمه ٔ تاریخ...
ندیم تتوی . [ ن َ م ِ ت َ ت َ ] (اِخ ) از پارسی گویان سند است و مؤلف مقالات الشعرا این بیت را از او آورده :قطره ای کز ابر خود را سوی دریا می...